دکتر علی رضاقلی که در مراسم بزرگداشت مرحوم عالی نسب در مؤسسه دین و اقتصاد سخن می گفت، عالی نسب را نمونه یک انسان وطن دوست توصیف کرد و گفت: در میان صفات آقای عالی نسب وطن دوستی او کمتر مورد توجه قرار گرفته است. ما تعبیر دیگری را هم به نام «وطن پرستی» به […]

دکتر علی رضاقلی که در مراسم بزرگداشت مرحوم عالی نسب در مؤسسه دین و اقتصاد سخن می گفت، عالی نسب را نمونه یک انسان وطن دوست توصیف کرد و گفت: در میان صفات آقای عالی نسب وطن دوستی او کمتر مورد توجه قرار گرفته است. ما تعبیر دیگری را هم به نام «وطن پرستی» به کار می‌بریم. عنوانی که برای این سخنرانی گذاشته‌ام از شعر بلند مرحوم اخوان ثالث است که این گونه شروع می‌شود: «ز پوچ جهان هیچ اگر دوست دارم/ تو را ای کهن بوم و بر دوست دارم». در واقع به وصف وطن دوست اشاره می‌کند.
زمانی که ایشان در تبریز کارخانه‌ی کبریت توکلی را تأسیس کردند روی تابلویی نوشتند «حب الوطن من الایمان». تابلو را با چند جعبه کبریت دست بچه‌ها دادند و مسیر را تعیین کردند که از جای شلوغی بروند. در مسیر مدرسه کبریت و تابلو دست می‌گرفتند و به مدرسه می‌رفتند و در راه برگشتن کبریت و این تابلو را همراه داشتند تا نشان دهند که وطن دوستی جایگاه بلندی دارد
به گزارش جماران، وی با اشاره به این که تمام کشورهای برای وطن دوستی سرمایه گذاری های جدی می کنند، گفت: در دوران طفولیت ایشان زمانی که در تبریز کارخانه‌ی کبریت توکلی تأسیس شد مادر ایشان روی پرچمی نوشتند «حب الوطن من الایمان» و به دست ایشان و بچه های مدرسه ای هم دوره ای ایشان دادند تا از مسیرهای پرجمعیت بروند و اعلام کنند که به جای کبریت روسی کبریت ایرانی بخرید و این گونه نشان دهند که وطن دوستی جایگاه بلندی دارد. من با آقای عالی نسب حشر و نشر نداشتم که از ایشان بپرسم وطن دوستی را از کجا گرفتید؟ این بخاطر علایق عمیق شما نسبت به جامعه‌ی مسلمانان هست یا اینکه مرزی به عنوان ایران دارد؟ ولیکن به هر صورت وطن دوستی و علاقه به ایران ایشان مشهود بود. او برای این کار سرمایه‌گذاری کرد که نمونه‌اش مؤسسه‌ی دین و اقتصاد است.
نویسنده جامعه شناسی نخبه کشی گفت: ایرانی‌ها از زمان میرزا تقی خان امیرکبیر می‌خواستند کارخانه‌ی سماورسازی را ایجاد کنند. این کارخانه تا زمان مصدق متوقف بود. در زمان مصدق آقای عالی نسب آن را به سامان رساند. ولی وقفه‌ای بلند در ایجاد این صنعت افتاد که ناشی از ناامنی به وجود آمده در اقتصاد ایران بود. چیزی که به صورت مادرزادی در اقتصاد ایران وجود دارد. در این باره توضیح داده ام که اقتصاد در ایران غارتی است و نه رقابتی.
ایرانی‌ها از زمان میرزا تقی خان امیرکبیر می‌خواستند کارخانه‌ی سماورسازی را ایجاد کنند. این کارخانه تا زمان مصدق متوقف بود. در زمان مصدق آقای عالی نسب آن را به سامان رساند. ولی وقفه‌ای بلند در ایجاد این صنعت افتاد که ناشی از ناامنی به وجود آمده در اقتصاد ایران بود. چیزی که به صورت مادرزادی در اقتصاد ایران وجود دارد. در این باره توضیح داده ام که اقتصاد در ایران غارتی است و نه رقابتی.
دکتر رضا قلی گفت: وصف رقابتی در قانونمندی شکل می‌گیرد. اگر قانونمندی به هم بخورد و حقوق مالکیت اعتباری نباشد باعث پیدایی رانت‌های غیر مولّد و توزیع شدن آن ها می‌شود. هر کسی برای دست یابی به آن ها به ابزارهای خود متوسل می شود. در هر صورت ایشان با ساخت چراغ‌های خوراک پزی و سماور و نظیر آن به عرصه صنعت ورود پیدا کرد. مصدق به او گفت دستگاه‌های نفت سوزی درست کن تا درخت‌ها را نسوزانند و بتوانیم نفت بفروشیم.
وی گفت: عالی نسب می‌توانست هر جایی سرمایه‌گذاری کند؛ به دلیل اینکه تجربه‌اش را داشت و ذوقش را امتحان کرده بود که آدم موفقی هست. به توصیه‌ی دوستان خود آقای طالقانی و دیگران کارخانه‌های کارتن سازی درست کردند به دلیل اینکه فقط یک کارخانه‌ی کارتن سازی وجود داشت که آن هم در انحصار یک یهودی بود. ایشان کارخانه‌ی کارتن سازی را تأسیس کرد. کارخانه دچار آتش سوزی شد و و باز دوباره آن را ساماندهی کرد.
مصدق به او گفت دستگاه‌های نفت سوزی درست کن تا درخت‌ها را نسوزانند و بتوانیم نفت بفروشیم. عالی نسب می‌توانست هر جایی سرمایه‌گذاری کند؛ به دلیل اینکه تجربه‌اش را داشت و ذوقش را امتحان کرده بود که آدم موفقی هست. به توصیه‌ی دوستان خود آقای طالقانی و دیگران کارخانه‌های کارتن سازی درست کردند به دلیل اینکه فقط یک کارخانه‌ی کارتن سازی وجود داشت که آن هم در انحصار یک یهودی بود. ایشان کارخانه‌ی کارتن سازی را تأسیس کرد. کارخانه دچار آتش سوزی شد و و باز دوباره آن را ساماندهی کرد.
دکتر رضا قلی با تأکید بر این که عالی نسب نمونه یک انسان وطن دوست و وطن پرست بود، گفت: وجه وطن پرستی او از شئون دیگرش کمتر نبود. اما ما به این مسئله کم توجه می‌کنیم. در بنرها و نوشته‌های درباره او وطن پرستی و وطن دوست اش بعد از تدین و ایمان می‌آید یا اصلاً نمی‌آید. این ناشی از چیزی هست که اکنون در نزد ایرانیان مغفول مانده است. هزار سال تاریخ بعد از اسلام دست ایلات بود. معمولاً ایلات نمی‌توانند آدم‌های وطن پرستی باشند؛ به دلیل اینکه آدم‌های ایلی تربیت می‌کنند.
وی گفت: مردم باید حکومت را مشروع بدانند تا برای آن سرمایه گذاری کنند. مشروعیت دولت با هزینه‌ی اجرا رابطه‌ی عکس دارد. اگر مردم دولت را مشروع ندانند دولت نمی‌تواند خودش را اداره کند. هزار سال نابسامانی را تا دوره‌ی مشروطه داریم. از زمان مشروطه خیلی سعی می‌شود تا ایران دوستی تقویت شود. در دهه های اخیر جایگاه وطن و وطن دوستی تضعیف می‌شود. اما زمانی که به قسمت قبل از اسلام و اسطوره‌ها برگردید متوجه می‌شوید آموزش‌هایی به افراد داده می‌شود و سمبل‌هایی ساختند تا جایگاه ایران دوستی را تقویت کنند. «چو ایران نباشد تن من مباد/ بدین بوم و بر، زنده یک تن نباد». در این دوره دین با اسطوره‌ها، خرافات همپوشانند و کنار یکدیگر هستند. انسان‌ها با این مجموعه یکسری از مشکلات اجتماعی خود را حل می‌کنند. در این بین، خرافات ممکن است به شکل‌های مختلف و منفی داشته باشد ولی اسطوره‌های ایران قبل از اسلام، اسطوره‌های عقلانی و خرمندانه و دست ساز هستند و جنبه ها‌ی آموزشی بسیار مهمی به آن‌ها واگذار شده است. با خواندن آن‌ها شما آموزش وطن پرستی بینید.
سطوره‌های ایران قبل از اسلام، اسطوره‌های عقلانی و خرمندانه و دست ساز هستند و جنبه ها‌ی آموزشی بسیار مهمی به آن‌ها واگذار شده است. با خواندن آن‌ها شما آموزش وطن پرستی بینید.
این پژوهشگر توسعه ادامه داد: شما هر روزه مجبور هستید انتخاب کنید. برای انتخاب کردن باید رویداد‌های بیرونی را معنی کنید. برای معنی کردن رویدادهای بیرونی باید باورهایی در ذهنتان باشد. با باورهایی که در ذهنتان هست رویدادها را تفسیر و معنی و انتخاب می کنید و بعد در راستاهای آن‌ها حرکت می کنید. در اینجا شما یک فرایند مستمر معناسازی و تشکیل یک نظام معنایی دارید که به بیرون الصاق می کنید و در داخل آن زندگی کنید و برای آن تلاش می کنید. در آنجا به شما می‌گویند که چه کارهایی را انتخاب کنید یا نکنید و چه ویژگی‌هایی را چگونه تفسیر کنید، چگونه ملّتی باشید، چگونه از خودتان انتقاد کنید، در کجا نارسایی ببینید و در کجا کار درست را ببینید. همه این‌ها باید در مجموعه‌ای فرآوری شوند و زمانی که فرآوری شدند به شما اجازه‌ی تصمیم‌گیری می‌دهند. شما باید تصمیم سهل و آسان و ارزان بگیرید. تصمیم‌گیری کل توقعاتی را که در ذهن آدم هست اکونومیزه می‌کند و در آخر به چیزی تبدیل می‌ شود. باید این کار را به راحتی انجام دهید. زمانی می‌توانید به راحتی انجام دهید که نظام معنایی که در ذهن شما شکل گرفته باشد چیزی که میتوانیم به شکلی به آن جهان‌بینی بگوییم، وجود داشته باشد. در واقع یک نظام معنایی هست که کل هستی را با روابط زیر مجموعه‌اش تعریف می‌کند و شما می‌توانید جایگاه خودتان را در آن تعریف کنید و به راحتی در چارچوب قواعد آن تصمیم بگیرد. در چارچوب این نظام معنایی خداوند در بالا هست با ویژگی‌هایی که می‌شناسیم بعد عناصر دیگر کنار خداوند هستند. قبل از اسلام اهورامزدا با فرشتگان مورد نظر هستند و وظیفه‌ی افراد این است که به نیکی کمک کنند با اهریمن و دوستانش به ستیز باشند و تلاش کنند تا نیکی را مستقر کنند.
اسطوره‌های ایران قصه نیستند بلکه تمام آن ها آموزش‌هایی هستند که تا طرف‌های مقابل با این آموزش‌ها بزرگ شوند و کشور را همان گونه که می‌باید نگه دارند.

دکتر رضا قلی ادامه داد: در این نظام معنایی باید توجه کنید که چه چیزی در اولویت قرار گرفته است و بعد از خدا چه چیزی معنی پیدا می‌کند. اسطوره‌های ایران قصه نیستند بلکه تمام آن ها آموزش‌هایی هستند که تا طرف‌های مقابل با این آموزش‌ها بزرگ شوند و کشور را همان گونه که می‌باید نگه دارند. در بعد از اسلام نظام معنایی آرام آرام شکل‌های متفاوتی به خود گرفت. بعد از اسلام دچار اعراب شدیم. وطن پرستی به معنای اینکه دور جایی را خط بکشیم و در آنجا بتوانیم از خودمان و منافع مان دفاع کنیم، به حاشیه رفت. از نظر جامعه شناسی این که بفهمیم وطن کجاست دفاع کردن از آن را خیلی راحت‌تر و کم مشکل تر می کند. اما در این دوره ما با پدیده نظام های توتالیتر مواجه می شویم. در نظام توتالیتر تمام رفتارهای شما تحت کنترل قرار می‌گیرد. به تمام آن‌ها باید پاسخگو باشید و افعال از پنج عمل خارج نیست. هیچ چیزی از قاعده خارج نمی‌شود. آنجا که کسی با عنوان روحانی و صاحب دستگاه نظری عهده‌دار اداره‌ی جامعه می‌شود با هر مشکلی روبرو شود یک خدشه‌ی مشروعیت به او وارد می‌شود. اما اگر ملّی باشد محدوده‌اش مشخص‌تر و کوچکتر هست و شما دچار مشکل مشروعیت دائم نمی‌شوید.
در نظام اسطوره‌ای قبل از اسلام بعد از خداوند شاید مهمترین عنصری که وجود دارد این است که از مرزهای کشور بتوانیم دفاع کنیم. به پهلوانان از جمله رستم اوصافی تخصیص داده شده که تقریباً تجسم تمام صفات و فضایل اکتسابی و ذاتی ای هست که افراد باید برای زندگی در محیطی به نام ایران به عنوان سمبل داشته باشند؛ بدین معنا که باید هنرمند باشند. در دعاهای اسطوره‌ای هست که: «همیشه هنرمند بادا تنت». هنر به معنای اوصاف نیکو هست. «هو» بهتر صفت‌ها؛ «نر» نریشن. حیوان‌های نرینه اوصاف برازنده‌ی خاص خود را داشتند. این البته مربوط به جامعه‌ی مرد سالار می‌شود
وی گفت: در نظام اسطوره‌ای قبل از اسلام بعد از خداوند شاید مهمترین عنصری که وجود دارد این است که از مرزهای کشور بتوانیم دفاع کنیم. به پهلوانان از جمله رستم اوصافی تخصیص داده شده که تقریباً تجسم تمام صفات و فضایل اکتسابی و ذاتی ای هست که افراد باید برای زندگی در محیطی به نام ایران به عنوان سمبل داشته باشند؛ بدین معنا که باید هنرمند باشند. در دعاهای اسطوره‌ای هست که: «همیشه هنرمند بادا تنت». هنر به معنای اوصاف نیکو هست. «هو» که سر هنر آمده به معنای نیک و خوبی است. نر هم به معنای صفت نرینه یعنی یک چیز قابل توجه و بهترین صفت هاست. هنر در مجموع به معنای فضائل اکتسابی است. دانش، ورزش، هنر، رزم و عدالت خواهی و فروتنی و دفاع از کشور و وطن دوستی همه هنر است.
دکتر رضا قلی ادامه داد: بخش اسطوره‌ای ایران یک نظام معنایی متفاوت از نظام معنایی موجود دارد. دفاع از مرزها و وطن پرستی یکسری اوصاف ذاتی دارد که به مرور زمان تضعیف شده و ایرانیان فراموش کردند که بدون وطن پرستی نمی‌توانند وطن را نگه دارند. این از ذهن‌ها به حاشیه رفته است. کشوری که بدون دوست داشتن افرادش و اینکه این دوستی در روابط و کنش‌های متقابل تجلّی پیدا کند امکان سرپا بودن ندارد. یک نفر یا یک گروه نمی‌توانند کشور را سرپا کنند و آموزش‌های لازمی باید برای سرپا کردن کشور وجود داشته باشد.
وی افزود: در یک سوم شاهنامه که پنجاه هزار بیت هست تقریباً اسطوره‌ها حضور دارند. از کیومرث شروع می‌شود. شما به اوصافی که می‌گویم برخورد می‌کنید. تمام صفات اخلاقی مثبت به اضافه‌ی وطن پرستی می شود. «چو ایران نباشد تن من مبادا» در اوج دوست داشتن ایران هست که ایران را سربلند می‌خواهد و مردم هم باید با نام بلند زندگی کنند این ویژگی‌ها در شاهنامه تکرار می‌شود.
احتمال می‌دهم این نظام معنایی کنار آنچه که حکومت‌ها را تشکیل دادند توانست هخامنشیان و پارت‌ها و ساسانیان را سامان دهد. من باور نمی‌کنم بدون یک چنین نظام معنایی و بدون وطن پرستی حکومت کشور بتواند تا مصر و دریای مرمره برود و عظمتی برای خود درست کند. به مرور که این‌ها ویژگی ها فروکش می‌کرد کشور هم آرام آرام از دست می‌رفت. ملاحظه می کنید که دیگر ناحیه‌ی قفقاز نیست؛ فرات و دجله با سر منشأ آن در اختیار ایران بود ولی اکنون نیست؛ جیحون با تمام ذخایرش در اختیار ایران بود ولی اکنون نیست؛ بخش هرات در اختیار ایران بود ولی اکنون نیست. زمانی که این‌ها بودند و کشور سرپا بود نوع آموزش‌ها فرق می‌کرد. آدم‌هایی تربیت می‌کردند که وقتی بیرون می‌رفتند ورزیده و اهل نبرد می‌شدند. زنان‌هایشان مانند گردآفرید بودند و مردانشان سهراب و رستم و… بودند.
این مفسر شاهنامه ادامه داد: احتمال می‌دهم این نظام معنایی کنار آنچه که حکومت‌ها را تشکیل دادند توانست هخامنشیان و پارت‌ها و ساسانیان را سامان دهد. من باور نمی‌کنم بدون یک چنین نظام معنایی و بدون وطن پرستی حکومت کشور بتواند تا مصر و دریای مرمره برود و عظمتی برای خود درست کند. به مرور که این‌ها ویژگی ها فروکش می‌کرد کشور هم آرام آرام از دست می‌رفت. ملاحظه می کنید که دیگر ناحیه‌ی قفقاز نیست؛ فرات و دجله با سر منشأ آن در اختیار ایران بود ولی اکنون نیست؛ جیحون با تمام ذخایرش در اختیار ایران بود ولی اکنون نیست؛ بخش هرات در اختیار ایران بود ولی اکنون نیست. زمانی که این‌ها بودند و کشور سرپا بود نوع آموزش‌ها فرق می‌کرد. آدم‌هایی تربیت می‌کردند که وقتی بیرون می‌رفتند ورزیده و اهل نبرد می‌شدند. زنان‌هایشان مانند گردآفرید بودند و مردانشان سهراب و رستم و… بودند.
وی گفت: اکنون با نگاهی که می‌گویم دوباره شاهنامه را باز کنید و به تک‌تک این اوصاف نگاه کنید. چند اوصاف را برای شما خواهم گفت. چند شب پیش به جایی رفتم که مراسم بیژن و منیژه را روایت می کرند. داستان را هنری تنظیم کرده بودند. به نظرم هیچکدام به کنه مطلب پی نبرده بودند که طراحی داستان بیژن و منیژه به چه دلیل است و بر چه صفاتی متمرکز شده است؟ اول داستان از جایی شروع می‌شود که چهار نفر کشاورز به کیخسرو می‌گویند اینجا بخش کشاورزی ای هست که امنیت خودش را از دست داده و گراز‌ها اجازه نمی‌دهند ما کار کنیم. پهلوان‌ها را می‌فرستند تا گرازها را دور کنند و امنیت را به منطقه برگردانند. اولین آموزشی که داده می‌شود اینکه امنیت اقتصاد به عهده‌ی دولت است. دولت می‌تواند اقتصاد را ناامن یا امن کند.
بیش از پنجاه درصد محتوای مورد نظر اقتصاددانان نهادگرای جدید که نوبل بردند در شاهنامه وجود دارد. اگر این‌ها را از شاهنامه حذف کنید، شاهنامه فرو می‌ریزد و همین مفاهیم اصلی را از تئوری‌های نهادگراها بیرون بکشید به هم می‌ریزد.
وی با تأکید بر این که اگر دولت اقتصاد را ناامن کرد توقع مالیات، رفاه، افزایش درآمد نداشته باشد، گفت: بیش از پنجاه درصد محتوای مورد نظر اقتصاددانان نهادگرای جدید که نوبل بردند در شاهنامه وجود دارد. اگر این‌ها را از شاهنامه حذف کنید، شاهنامه فرو می‌ریزد و همین مفاهیم اصلی را از تئوری‌های نهادگراها بیرون بکشید به هم می‌ریزد. برخی از مفاهیم اصلی هستند. اگر مفهوم اصلی را از جایگاه خود بردارید مابقی فرو می‌ریزند.
این صاحب نظر توسعه با تأکید بر این که در مسائل اجتماعی هم برخی از مفاهیم اصلی هستند، گفت: مفاهیم اصلی ممکن است پنج یا ده مورد باشند. حقوق مالکیت کارآمد یک اصطلاح کوچک هست ولیکن اگر در عرصه‌ی اقتصاد و اجتماعی وجود نداشته باشد اقتصاد سروپا نمی‌شود. با توجه با این‌ها آدم‌هایی که در آموزش‌های اسطوره‌ای برای نگهداری ایران تربیت شدند انصافاً ایران را نگه داشتند. بیژن به آنجا می‌رود و توسط دشمن اسیر می‌شود. رستم را صدا می‌کنند تا او را از زندان بیرون بیاورد. نامه‌ای که برای رستم می‌فرستند: «یکی نامه بنوشت پر مهر و داد/ ز گردان ز گرگینه میلاد داد»؛ «درودش ده از ما فراوان به مهر/ بگویش که بی تو مبادا سپهر»؛ «که ای پهلوان زاده‌ی پر هنر/ ز گردان کیوان برآورده سر» اسطوره تجسم آموزش یافته نیروهاست که ما مردها بناست مانند این اسطوره‌ها باشیم. این را به عنوان الگو دستساز می‌سازند تا از آن تبعیت کنیم. می گوید «تویی از نیاکان مرا یادگار/ همیشه کمر بسته‌ی کارزار» در میدان مبارزه برای سر بلندی ایران و مردم همیشه در میانه‌ هستی.
خانم لمتون به ایرانی‌ها توصیه دارد و من متأسفم که او به ما توصیه می‌کند و آن اینکه اگر می‌خواهید بدانید پاسخ‌هایی که به مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی در قرن نوزدهم و بیستم می‌دهید چه هست حتماً باید از ابتدای سلجوقیان بخوانید. آنچه که آن‌ها برای ما چارچوب بندی کردند تقریباً برای شما باقی ماند و در تصمیم‌گیری‌های بعدی تأثیر گذاشت.
دکتر رضا قلی گفت: من از زندگی آقای عالی نسب هم، همین را می‌فهمم. «دل شاه ایران و پشت کیان/ به فریاد هر کس کمر بر میان» اوصافی که برای رستم وصف کرده این است که دائم کمربسته و آماده هست برای اینکه به هر کسی کمک کند. «سر پهلوانان و لشکر پناه/ به نزدیک شاهان تو را دستگاه»؛ «هر آن بند کز دست تو بسته شد/ گشایندگان را جگر خسته شد»؛ «تو را ایزد این زور پیلان که داد/ دل شیر و فرهنگ و فرخ نژاد»؛ «بدان داد تا دست فریاد خواه/ بگیری برآری ز تاریک چاه» بی‌جهت پهلوان نشدی بلکه برای دفاع از مملکت و عدالت و… پهلوان شده‌ای. «گشاینده‌ی بند بسته تویی/ کیان را سپهر خجسته تویی» رستم از زابل به نزد کیخسرو می‌آید که برای پیدا کردن بیژن دستور بگیرد. «جهان دار خسرو گرفتش به بر/ که ای پشت مردی و جان هنر» مردمی با این اوصاف برای نگه داشتن کشور لازم هست. به ما آموزش می‌دهد. «به خورشید ماند همی کار تو/ به هر جای مردی و کردار تو» گرگینه میلاد در مرز اعدام و عفو بود و از رستم کمک می‌خواست. به رستم پیامی فرستاد. «فرستاد نزد رستم پیام/ که ای فرخ نیک نام»؛ «درخت بزرگی و گنج وفا/ در رادمردی و بند بلا» کسی نمی‌تواند یکی از اوصاف اخلاقی را باز کند یا به دوش بکشد. به او گفت به من کمک کن و مرا نجات بده. رستم به او پیغام می‌فرست اگر بیژن را پیدا کردم تو را می‌بخشم ولی اگر بیژن را پیدا نکردم تو باید بخاطر کاری که انجام دادی مجازات بشی. رستم برای او می‌نویسد: «تو نشنیدی آن داستان پلنگ/ به آن ژرف دریا که زد با نهنگ؟»؛ «که گر بر خرد چیره گردد هوا/ نباید ز چنگ هوا کس رها»
رضا قلی با تأکید بر این که بچه‌ها را با این اشعار آموزش دهید، گفت: البته شرایطی که برای مقبولیت یک نظام فکری لازم هست باید وجود داشته باشد. «خردمند کارد هوا را به زیر/ بود داستانش چو شیر دلیر»؛ «اگر بیژن از بند بیابد رهای/ به فرمان دادار کیهان خدای»؛ «رها گشتی از بند و رستی به جان/ ز تو دور شد کینه‌ی پهلوان»؛ «و گر جز بر این گونه گردد سپهر/ ز جان و تن خویش بردار مهر».
وی افزود: بحثی در بین نهادگراهای جدید هست که می‌گویند شدت و کیفر در اجرای قانون تأثیر می‌گذارد. اگر هزینه‌ی اجرای قانون زیاد باشد ممکن است صرفه در مقیاس نکند و قانون اجرا نشود. اگر می‌خواهید قانون اجرا شود شدت و کیفر هم لازم است. اگر بنا شد هزار میلیارد بردارم و هیچ کسی ایراد نگیرد بقیه هم دنبال این گونه کارها می‌روند. اگر می‌خواهید کسی دنبال این کارها روند باید شدت و کیفر را بالا ببرید و مال مردم را از آن‌ها بگیرید نه اینکه مال مردم را از جیب دیگری بردارید.
هزار سال زندگی ایلات در تضعیف جهان‌بینی وطنی ایران بی‌تأثیر نبوده است. از بعد سلجوقیان و غزنویان تا مشروطه که آن ها مسلط شدند برای آموزش ایران دوستی جایگاه رفیعی وجود ندارد.
رضا قلی با بیان این که ایران دوستی در نزد ایرانیان ضعیف شده است، گفت: دلایل تاریخی، اجتماعی و اقتصادی زیادی دارد که ورود نمی‌کنم. در قبل از اسلام وطن دوستی بسیار قوی بود. سمبل آن آموزش‌هایی هست که من گوشه‌ای را برای شما خواندم. تقریباً پانزده هزار بیت شاهنامه در این خصوص آموزش است. تحولات عظیمی در تاریخ بلند ما رخ داده و تا اینجا رسیده است. هزار سال زندگی ایلات در تضعیف جهان‌بینی وطنی ایران بی‌تأثیر نبوده است. از بعد سلجوقیان و غزنویان تا مشروطه که آن ها مسلط شدند برای آموزش ایران دوستی جایگاه رفیعی وجود ندارد. این جایگاه از زمان مشروطه به وجود آمد. زمان قبل انقلاب ایرانی‌ها از ایران دوستی پشیمان شدند و تصمیم گرفتند وارد نظام فکری دیگری شوند. من امیدوار بودم بتوانیم این‌ها را به هم گره بزنیم و یک کشور آباد و اقتصاد مستقل و جایگاه رفیعی برای ایران تعریف کنیم ولی نکردیم.
وی افزود: خانم لمتون به ایرانی‌ها توصیه دارد و من متأسفم که او به ما توصیه می‌کند و آن اینکه اگر می‌خواهید بدانید پاسخ‌هایی که به مسائل اقتصادی، سیاسی، اجتماعی در قرن نوزدهم و بیستم می‌دهید چه هست حتماً باید از ابتدای سلجوقیان بخوانید. آنچه که آن‌ها برای ما چارچوب بندی کردند تقریباً برای شما باقی ماند و در تصمیم‌گیری‌های بعدی تأثیر گذاشت.
رضا قلی گفت: اگر من وزیر علوم بودم حتماً یک کتاب دویست صفحه‌ای برای ایران شناسی از نظر جغرافیایی، سیاسی، اقتصادی، تاریخ تحول فکری تدوین و اجبار می‌کردم تمام رشته‌ها خوانده شود. تا از ابتدا کشور خود را بشناسند و بدانند کاستی‌ها کجاست و برای آن کوشش کنند. غرضم از بحثی که مطرح کردم این بود تا عزیزان به این بخش ایران دوستی توجه کنند.
وی با تأکید بر این که آقای عالی نسب ایران دوست خیلی خوبی بود و تمام کوشش‌ و زحمت خود را برای ارتقاء ایران گذاشت، گفت: من نتوانستم با ایشان صحبت کنم که منشأ ایران دوستی شما از کجا سرچشمه گرفته که علاقمند شده‌اید؟ عوامل مذهبی نمی‌تواند بدون دخالت باشد. شما می‌دانید در اسلام به طور وسیع درباره‌ی کوشش و از خود گذشتگی صحبت شده ولیکن مرزبندی با ایران و ایران دوستی و ملت گرایی همیشه مورد تعارض واقع شده، قبل از انقلاب نمونه‌اش را دیدیم. من می‌خواستم دغدغه‌ی شما را بیدار کنم تا به بخش ایران دوستی و وطن دوستی و تلاش ایشان در این زمینه باشید. از نظر شخص خودم ضرورتاً به نظر نمی‌آید که این موضوع دچار تعارضی با دینداری باشد. شخصاً می‌توانم برای آن استدلال کنم.