معصومه خندانفارغ‌التحصیل مدرسه کندی در دانشگاه هاروارد و موسس شرکت Mx۳P روند کنونی تحولات در حوزه تقاضا و تغییرات جمعیتی، ازجمله سال‌خوردگی جمعیت و رشد پایین نرخ مشارکت نیروی کار، موجب بروز معضل کمبود نیروی کار در مشاغل خدماتی نیازمند تحصیلات پایین شده است. همچنین رشد کند «بهره‌وری کل عوامل» احتمال اینکه بتوان با نوآوری […]

معصومه خندان
فارغ‌التحصیل مدرسه کندی در دانشگاه هاروارد و موسس شرکت Mx۳P

روند کنونی تحولات در حوزه تقاضا و تغییرات جمعیتی، ازجمله سال‌خوردگی جمعیت و رشد پایین نرخ مشارکت نیروی کار، موجب بروز معضل کمبود نیروی کار در مشاغل خدماتی نیازمند تحصیلات پایین شده است. همچنین رشد کند «بهره‌وری کل عوامل» احتمال اینکه بتوان با نوآوری و فناوری مشکل کمبود نیروی کار را درآینده نزدیک حل کرد، کاهش داده است. این روند کندی رشد اقتصادی در کشورهای صنعتی ثروتمند را برجسته کرده و در سال‌های آتی، «بهره‌وری کل عوامل» را تحت فشار قرار خواهد داد. علاوه براین، این تحولات به‌صورت مانعی در راه توسعه در کشورهای درحال توسعه عمل خواهد کرد. در این نوشته سعی می‌شود که مسائل و راه‌حل‌های مربوط به کمیابی نیروی کار با تحصیلات پایین در کشورهای پردرآمد بررسی و توضیح داده شود که چگونه می‌توان مسیری را طی کرد تا همه طرف‌ها منتفع شوند.

تکنولوژی موردنیاز برای جایگزینی نیروی کار در مشاغل خدماتی نیازمند تحصیلات پایین، به مراتب پیچیده‌تر از پیشرفت‌های کنونی در حوزه فناوری است؛ چون رشد «بهره‌وری کل عوامل» (TFP) از سال۲۰۰۵ نسبتا پایین بوده، نوآوری کمی اتفاق افتاده است و این روند در چند سال آینده ادامه خواهد داشت. پس بعید است که تکنولوژی و نوآوری بتواند این مشکل را به زودی حل کند. از طرف دیگر، یک اولویت سیاستی کلیدی برای کشورهای کم‌درآمد با رشد سریع جمعیت جوان، چگونگی تامین شغل با سطح مهارتی پایین و متوسط برای جوانان است.
ایده «تحرک نیروی کار» (Labor Mobility) می‌تواند هر دو مشکل کشورهای ثروتمند صنعتی و کشورهای در حال توسعه را حل کند؛ به‌طوری‌که نیروی کار با توانایی قابل‌قبول در کشورهای کم درآمد، مشاغل نیازمند تحصیلات پایین را در کشورهای صنعتی پرکند. براساس تحقیقات انجام‌شده حتی وقتی این جوانان به کشورهای خود برمی‌گردند مشغول کارهای کارآفرینانه می‌شوند و برای خود و دیگران شغل ایجاد می‌کنند. صرف‌نظر از تاثیرات «تحرک نیروی کار» بر رشد اقتصادی، این ایده به حل علل بنیادین مشکلات فوق پرداخته و جوامع تحصیلکرده‌تر و برابرتر با نرخ بالاتر مشارکت زنان در بازار کار و منابع جدید مالیاتی ایجاد می‌کند. درآمد مالیاتی بیشتر نیز می‌تواند تامین مالی طرح‌های اولویت‌دار دولت را تسهیل کند.
باور عمومی این است که تکنولوژی و اتوماسیون، باعث اشتغال‌زایی در بخش‌هایی می‌شود که به نسبت نیازمند تحصیلات بالاتری هستند. براساس این نگرش، با افزایش اتوماسیون، سهم شغل‌هایی با سطح مهارتی کمتر از متوسط از کل اشتغال کاهش می‌یابد. اما داده‌ها داستان دیگری می‌گویند. درحالی‌که تعداد شغل در یک چهارم دوم سطح مهارتی کاهش یافته است، در پایین‌ترین یک‌چهارم از نظر سطح مهارتی، افزایش شدیدی در تعداد شغل رخ داده است.
نتیجه این رشد غیرمنتظره در مشاغلی با پایین‌ترین سطح مهارتی، نمودار U شکل تغییرات سطح اشتغال نسبت به سطح مهارت در آمریکا و سایر اقتصادهای صنعتی ثروتمند است. یکی از اثرات کامپیوتری و ماشینی کردن کارها جایگزینی نیروی کار با سطح تحصیلات پایین در مشاغل روتین است. اثر دیگر این پدیده حمایت از نیروی کار با تحصیلات بالا در مشاغل غیرروتین و فکری است. از طرفی، چون مشاغل خدماتی غیرروتین و مبتنی بر ارتباطات بین فردی هستند به آسانی ماشینی نمی‌شوند و به این دلیل است که سطح دستمزد در این بخش همزمان با جایگزینی فزاینده مشاغل روتین در بخش تولید کالا با ماشین‌ها و روبات‌ها، رشد کرده است.
به‌طور کلی، جهان با دو چالش بزرگ جمعیتی مواجه است، یکی سالخوردگی در کشورهای ثروتمند و رشد کم جمعیت و دیگری بیکاری در بقیه کشورها. تخمین زده می‌شود که تا سال۲۰۵۰، کشورهای صنعتی ثروتمند به ۴۳۴میلیون فرد جوان نیاز دارند تا «نسبت وابستگی» را در نرخ کنونی حفظ کنند و کشورهای درحال توسعه نیز باید برای میلیاردها جوان شغل ایجاد کنند. باتوجه به درون‌زایی خط سیر تکنولوژی، تکنولوژی می‌تواند به‌عنوان راه‌حل کمبود نیروی کار با تحصیلات پایین در بخش خدمات محسوب شود؛ اما شواهد نشان می‌دهد که بعید است پیشرفت تکنولوژی بتواند در آینده نزدیک پاسخ‌گوی تقاضا برای نیروی کار در بخش خدمات باشد.
سالخوردگی جمعیت و کمبود نیروی کار با تحصیلات پایین در بخش خدمات، چالش‌های اجتماعی و اقتصادی قابل ملاحظه‌ای در اکثر کشورهای صنعتی پردرآمد جهان ایجاد کرده‌ است و خواهد کرد. همچنین تکنولوژی و قطبی شدن اشتغال و دستمزدها در این کشورها واقعیتی است که نتیجه سیاست‌ها و اقداماتشان است. همزمان در کشورهای درحال توسعه، با اینکه میلیاردها دلار برای مبارزه با فقر هزینه می‌شود، افراد جوان فرصت به‌دست آوردن شغل خوب را ندارند.پ
برخی صاحب‌نظران براین باورند که سیاست‌هایی که برای حل این چالش‌های دشوار اتخاذ شده‌اند، نه تنها نتواسته‌اند مشکلات مزمن را حل کنند، بلکه در واقع خود عامل به وجود آمدن این چالش‌ها هستند. اغلب اوقات، برنامه‌هایی که با نیت خوب اجرا می‌شوند، آثار جانبی ناخواسته‌ای ایجاد می‌کنند. درنتیجه این شرایط مقاومت سیاستی ایجاد می‌شود؛ به این معنا که معمولا سیاست‌های مداخله‌ای به علت پاسخ خود سیستم به نتایج مداخله با شکست مواجه می‌شوند. به‌عنوان مثال، موانع سیاستی برای «تحرک نیروی کار»، چشمگیر‌ترین تحریف قیمتی در طول تاریخ را به ‌وجود آورده است و محرک تغییرات تکنولوژیک غیرمنصفانه بوده است. در نتیجه کسب‌وکارها به دنبال صرفه‌جویی در جایی که منابع کمیاب است نبوده و درعوض درجایی صرفه‌جویی می‌کنند که درواقع وفور منابع وجود دارد.
چنین تحریفی اثرجانبی منفی بزرگی برجای می‌گذارد؛ به این صورت که تحولات حوزه تکنولوژی باهدف ماشینی کردن بخش‌های نیازمند مهارت کم تا متوسط در بازار کار باعث از بین رفتن برخی موقعیت‌های شغلی می‌شود؛ زیرا شرکت‌ها به قیمت‌های نسبی تحریف‌شده واکنش نشان می‌دهند. کمیاب‌ترین عوامل در جهان از جمله مهارت فنی بالا، توانایی نوآوری و استعداد کارآفرینی در خدمت افزایش کارآیی و درنتیجه کاهش تقاضا برای یکی از فراوان‌ترین عوامل در جهان یعنی نیروی کار با مهارت کم تا متوسط، قرار گرفته‌اند. باتوجه به اینکه آمریکا و سایر کشورهای پردرآمد، نرخ‌های پایین رشد جمعیت را تجربه می‌کنند، پذیرش مهاجران تنها راه این کشورها برای تداوم درآمدهای مالیاتی برای پوشش هزینه‌های برنامه‌های درمانی و تامین اجتماعی و همچنین تامین نیروی کار مورد نیاز جاهایی مانند رستوران‌ها و خانه‌های سالمندان خواهد بود./دنیای اقتصاد